💔دلنوشت
گاهی اوقات فکر می کنم جوِّ رزمی در کشورمان در گرداب تفکر سرمایه داری و زر پرستی افتاده. هرکه جیبش پر پول تر ، پیشرفتش بیشتر. سر هر فرصتی و بهانه ای باید پولی پرداخت شود هزینهی حکم ، هزینهی مسابقات ، هزینهی همایشها و خیلی هزینههای دیگر به اضافهی شهریه ماهانه باشگاهها! بعضاً احساس می کنم انگار تعلیم (آموزش دادن) و تَعَلُّم (آموزش دیدن) رزمی در کار نیست. خرید و فروش خدمات رزمی است. رابطهی استاد شاگردی به رابطه کاسب مشتری اُفت کرده. انگار کسی نمیداند رسالت هنرهای رزمی چیست؟ ورزش و رزمی برای تعالی جسم و روح یا سراشیبی در سقوط و بهانهای برای کسب پول؟
تأسف می خورم از وجود برخی استاد نماها که ننگ هنر های رزمی هستند. حیف آن وقت و پولِ جوانانِ پاکدلی که حرام این شیادان شود! شیاد ، شیاد است. برایش فرقی نمی کند کجا باشد. اگر پشت میز اداری بنشیند ، اختلاس می کند و اگر هم معلم شود جیب جوانان را خالی می کند. باید تأسف به این خورد که سیستم آموزشی ما این قدر دست و دل باز است که هر کسی را در آغوش خود می پرورد. هنرهای رزمی منهای اخلاق گرگهای در لباس میش را بروز میدهد. بالاخره این استاد نمای امروزی همان شاگرد دیروزی بود که در یک سیستم شُل پرورش یافت و معنای رزمی را درک نکرده استاد شد.
بگذریم...