🔸اینشتین: «اگر نتوانید به سادگی بیانش کنید، به اندازهی کافی درکش نکردهاید.»🔸
اگر چه این جمله بیشتر مناسبِ علم (Knowledge) و معرفت (Epistem) است ولی میتوان آن را برای مهارتهای رزمی نیز به کار برد. یعنی شرط مهارت در این است که نه فقط مسلط بر تکنیک باشید که بتوانید آن را به سادگی برای دیگران شرح دهید. کسانی که از شرح یک تکنیک ساده برای دیگران عاجزند، چطور میتوان آنها را مسلط به تکنیک خواند؟! شاید تعجب کنید که شرح و بیان، منشأش علم و معرفت است و چه ارتباطی با مهارت دارند؟ برای پاسخگویی به این سؤال باید توضیحی کوچک از یادگیری ارائه داد. یادگیری یعنی توانایی انجام کار مناسب در زمان و مکان مناسب. مثلا جودو را کسی یادگرفته که بتواند تکنیکها و بدلهای آن را در شرایط رقابت سالم به کار گیرد. یا به کسی میگوییم آیکیدو را یاد گرفته که بتواند با مهار انرژی مهاجم، او را کنترل کند. با این تعریف از یادگیری، لایهای از مهارت تعریف میشود که میتوانیم خود را با آن محک بزنیم. مثلا اگر من آیکیدو تمرین میکنم، آیا میتوانم هر مهاجمی را کنترل کنم؟ اگر نه پس هنوز راه درازی در پیش رو دارم تا به من بگویند آیکیدو را یاد گرفته. همچنین سایر رشتهها با توجه به اهداف خودشان...
اما آنچه این نوشتار به دنبال آن است، لایهای فراتر -یعنی تدریس- را مد نظر دارد. تسلط بر مهارتهای رزمی [یعنی یادگیری در تعریف گفته شده] یک چیز است و انتقال این آموختهها به دیگران، چیز دیگر؛ و جالب اینکه هر دو لایه مؤثر بر یکدیگرند. یعنی از یک طرف، تا مسلط بر تکنیکها نباشیم، چگونه به خوبی آن را به دیگران آموزش داد؟! و از طرف دیگر، خودِ تدریس ما را با زوایای عمیقی از تکنیکها آشنا میکند. شاید یک هنرجوی ارشد، در ابتدای راهِ تعلیم و تربیت، به خوبی از عهدهی آموزش برنیاید، اما با استمرار در آموزش، هم در تکنیکها عمیقتر میشود و هم تجربهاش برای تدریس مؤثر افزایش مییابد. از اساتید با تجربه بپرسید که بیشتر از چه چیزی آموختهاند؟ از زمانی که شاگرد بودند و بر تمریناتشان مداومت داشتند یا از زمانی که شروع به تدریس کردند؟ تدریس مؤثر، مهارتی است که یکی از معیارهای آن در این جملهی اینشتین انعکاس یافته. یعنی مدرس خوب کسی است که قادر باشد به سادگی بیانش کند. به دور از هرگونه پیچیده یا مبهمگویی و حتی پرگویی.